Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄ƷN@sT@r@NƸ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ

مرد باید:

خشن باشه

خفن باشه،

سبیل داشته باشه،

اخلاقش مثل سگ باشه،

تف کنه اندازه یک بشقاب،

زیر بغلش بوی گند بده،

دست بزن داشته باشه،

بوی جورابش فیل و از پا بندازه،

صدای آروقش تا 10 تا خونه انور تر بره و......حالا مردی یا نه؟

+ نوشته شده در چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, ساعت 13:54 توسط نسترن |


خصوصیات اقایون که خدا وکیلی خودشونم قبول دارن

1-خوشتیپ تر از خودشون نمی تونن ببینن

2-هر روز که باهاشون اشنا بشی روز بعد به طور اتفاقی تولدشونه

3-دوست ندارن دم ویترین مغازه وایسن مبادا دوست دخترشون از چیزی خوشش بیاد

4- روز تولد دوست دختراشون یا ماموریتن یا مسافرت

5 -اگه راجب سربازی یا دانشگاه ازشون بپرسی تب 40 درجه می گیرشون

6 -همشون دوست دختر ندارن اگرم داشتن یا مرده یا خیانت کرده

8- هروقت دیر می کنن به جون ماماناشون تو ترافیک بودن

+ نوشته شده در سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, ساعت 10:54 توسط نسترن |


براي پسرها: از تابلو ترين دروغهاي يه دختر...

1. دوستت دارم .

2. عاشقتم .

3. اولين باره که با يه پسر دوست شدم.                                                   

4. قول ميدم هميشه با هم بمونيم .

5. من از اخلاقت خوشم اومده .

6. هرکاري که بگي برات مي کنم.

7. من به غير از تو به هيچکس فکر نمي کنم .

8. خوشگلترين پسري که تو عمرم ديدم تويي .

9. بهترين لحظه هاي عمرم وقتيه که با تو ميرم بيرون .

    

+ نوشته شده در سه شنبه 31 مرداد 1391برچسب:, ساعت 10:48 توسط نسترن |


نی نی

يه ني ني پسره کناره يه ني ني دختر خابيده بوده

پسره ميگه:تو دختلي يا پسلي؟

ميگه نميدونم.

پسره ميگه:الان بهت ميجم.

ميره زيره پتو نيگا ميکنه مياد بالا

ميگه تو دختلي.

دختره ميگه از کجا فهميدي آيا؟

ميگه جولابات صولتيه

http://up.patoghu.com/images/8z6hj0t3oj9upkp44zx.gif    

+ نوشته شده در جمعه 20 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:28 توسط نسترن |


انسانها!!!!

 

 

 

تو ۳ سالگی " مامان ، بابا عاشقتونم"

تو ۱۰ سالگی " ولم کنین "

    تو ۱۶ سالگی" مامان و بابا همیشه  میرن رو اعصابم"

تو ۱۸ سالگی" باید از این خونه بزنم بیرون"

تو ۲۵ سالگی "  حق با شما بود"

تو ۳۰ سالگی "میخوام برم خونه پدر و مادرم "

تو ۵۰ سالگی " نمیخوام پدر و مادرم رو از دست بدم"

تو ۷۰ هفتاد سالگی " من حاضرم همه زندگیم رو بدم تا پدر و مادرم الان پیشم باشن  ..

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:50 توسط نسترن |


 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

نداشتن تو یعنی اینکه دیگری تو را دارد

نمی دانم نداشتن ات سخت تر است یا تحمل اینکه دیگری تو را داشته باشد

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

تو نبـــاشي

نه آسمان به زمين ميرسد

و نه زميـــن از حرکتــ مي ايستد !!

فقط بر کتابهـــاي نخوانده ي دانشگـاهــــــــــــم ،

شعــ ـرهاي دفترم ،

افکـــــــار پريشانم ،،

اشکهــــــــاي چشمانم

و زخـــم هاي دلم

اضافــه ميشود !!

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

وقتـی یه زن ســیگار کشید

 

یعنــی دیگه گریه جواب نمیده

 

و وقتی مــردی اشک ریخت

بدون کار از ســیگار کشیدن گذشته . .

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:33 توسط نسترن |


 

مراببخش اگربه تو پیله کردم

 

 

 

کمی طاقت بیاور

 

 

پروانه می شوم ومی روم

هميشه ...
- يک ذره حقيقت پشت هر "فقط يه شوخي بود "
- يک کم کنجکاوي پشت "همين طوري پرسيدم "
- قدري احساسات پشت "به من چه اصلا "
- مقداري خرد پشت "چه بدونم"
- و اندکي درد پشت "اشکالي نداره"
هست ...

i64705871_83212

 

دخــتــــران بــی تقصـیـــرانــد

ایــــــــن روزهــــــآ

آدمـــــــ نـمـی بـیـنـنــد


تـــــــا بــرایــشـــ حـــــــوا شـونــــد
 

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 16 مرداد 1391برچسب:, ساعت 18:2 توسط نسترن |


اشک و دستمال کاغذی

 

قطره قطره‌ات طلاست

يك كم از طلاي خود حراج مي‌كني؟

عاشقم

با من ازدواج مي‌كني؟

اشك گفت:

ازدواج اشك و دستمالِ كاغذي!

تو چقدر ساده‌اي

خوش خيال كاغذي!

توي ازدواج ما

تو مچاله مي‌شوي

چرك مي‌شوي و تكه‌اي زباله مي‌شوي

پس برو و بي‌خيال باش

عاشقي كجاست!

تو فقط

دستمال باش!

دستمال كاغذي، دلش شكست

گوشه‌اي كنار جعبه‌اش نشست

گريه كرد و گريه كرد و گريه كرد

در تن سفيد و نازكش دويد

خونِ درد

آخرش، دستمال كاغذي مچاله شد

مثل تكه‌اي زباله شد

او ولي شبيه ديگران نشد

چرك و زشت مثل اين و آن نشد

رفت اگرچه توي سطل آشغال

پاك بود و عاشق و زلال

با تمام دستمال‌هاي كاغذي

فرق داشت

چون كه در ميان قلب خود

دانه‌هاي كاشت

 

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:0 توسط نسترن |


گاهے دلمـ از ـهر چه آدمـ است مے گیرد...!


گاهے دلمـ دو کلمه حرف مهربانانه مےخواهد...!


نه به شکل ِ دوستت دارم و یا نه بــ ِ شکل ِ بے تو مے میرمـــ...!


سادهـ شاید ، مثلــ دلتنگـــ نباشــ... فردا روز دیگر ے ست !

                                                                                                   


 
آهاے همیشگے ترینم!

 

 

تمام فعل هاے ماضے ام را ببر..
 
 

چہ در گذر باشے
 
 

چہ نباشے
 
 

براے من استمــــــــــــــــــــــرارے
 
 

خواهے بود..
 

من هر لحظه تو را صرف مے کنم!

 

 

 

دلم برای یک نفر تنگ است....نه میدانم نامش چیست...و نه میدانم چه می کند...حتی خبری از رنگ چشم
 
 
هایش هم ندارم....رنگ موهایش را نمی دانم....لبخندش را هم ندیده ام....فقط میدانم که باید باشد و

نیست......!

 

داروخانه ها را بیهوده نگردید

 

درمان ندارد

 

درد را از هر سو که بخوانی درد است

 

آینه « نامرد » را«درمان » می کند

 

و درد

 

 

… همچنان درد است…

 

 

 


+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 19:50 توسط نسترن |


بیایید خورشید باشیم تا مهرمان دلها را گرم کند

یا که به زلالی آب باشیم تا پاکی را به ارمغان بیاوریم .

اما نه !

بیایید خودمان باشیم بی ریا تا دوستمان بدارند .

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1398برچسب:, ساعت 15:33 توسط نسترن |


دوست داشتن،

صدای چرخاندن کلید است در قفل.

عشق،

باز نشدن آن.

کاری که ما بلدیم اما...

باز کردن در است

با لگد...

محکم تر از آنم که برای تنها نبودنم


  

آنچه را که اسمش غرور گذاشته ام

 
 

برایت به زمین بکوبم...


 

احساس من قیمتی داشت

 

 

که تو برای پرداخت آن فقیر بودی...

اگه از سرماي زمستون بدنم کبود بشه

اگه تو گرماي تابستون له له بزنم

اگه از خشک سالي،زمين خدا کم بياره

اگه خورشيد آسمون زمينو ذوب کنه

اگه جنگ بشه و بمب اتم بزنن

اگه تمام دخترا بي همسر بمونن

اگه حس شهوت به سرم  بزنه

فقط وفقط

اگه بدونم دوستم داري:

طاقت ميارم

طاقت ميارم

طاقت ميارم

طاقت ميارم

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 15:11 توسط نسترن |


تعطیل است

می دانی؟
 
 
یک وقت هایی باید

رویِ یک تکه کاغذ بنویسی

تعطیل است
 
و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت
 

...
... باید به خودت استراحت بدهی
 

دراز بکشی

دست هایت را زیر سرت بگذاری

به آسمان خیره شوی

و بی خیال سوت بزنی

در دلت بخندی به تمام افکاری که

پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند

آن وقت با خودت بگویی:

بگذار منتظر بمانند.

حسين پناهي
 
+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 15:5 توسط نسترن |


کسی را میخواهم که...

دلم کسي را ميخواهد،کسي که از جنس خودم باشد...

دلش شيشه اي...گونه هايش باراني...دستانش کمي سرد...

نگاهش ستاره باران باشد...

دلم يک ساده دل مي خواهد...!!!

بيايد با هم برويم...نميخواهم فرهاد باشد،کوه بتراشد...                  


نميخواهم مجنون باشد،سر به بيابان بگذارد...

ميخواهم گاهي دردم را درمان باشد...

شاهزاده سوار بر اسب سفيد نميخواهم...!!!

غريب آشنايي ميخواهم بيايد با پاي پياده...

قلبش در دستش باشد..چشمانش پر از باران باشد...

کلبه کوچک را دوست دارم...اگر اين کلبه در قلب او باشد...

1640000016400000164000001640000016400000164000001640000016400000

 

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 14:58 توسط نسترن |


 

یــه وقتــایــی هســت کــه بایــد لــم بــدی یــه گــوشــه

جــریــان زنــدگــیت رو فقــط مــرور کنــی

بعــدشــم بگــی :

بــه سلــامتــی خــودم کــه اینقــدر تحمــل دارم !

+ نوشته شده در یک شنبه 15 مرداد 1391برچسب:, ساعت 14:39 توسط نسترن |


دلم میخواد دعوا کنیم....

 

دلم می خواد دعوا کنیم

 

تو بگی

 

من بگم!

 

من صدامو ببرم بالا!

 

تو ببری بالا!

 

تو داد بزنی

 

من داد بزنم!

 

تو بلندتر داد بزنی

 

من بلندتر داد بزنم

 

تو بلندتر داد بزنی و عصبانی بشی

 

من بلندتر داد بزنم و با مشت بکوبم تو سینه ات!

 

تو دستامو بگیری

 

من باز داد بزنم...

 

تو بگی بس کن!

 

من بغض کنم و باز داد بزنم...!

 

تو بخوای آرومم کنی

 

من گریه کنم و سرمو تکون بدم و تقلا کنم و باز داد بزنم...

 

تو دستامو ول کنی و  محکم بغلم کنی

 

من صورتم رو  فشار بدم به سینه تو با مشت بکوبم تو سینه تو باز گریه کنم

 

تو نوازشم کنی

 

من هق هق بزنم و با مشت بکوبم تو سینه ات و باز گریه کنم

 

تو بوسم کنی

 

من بازم مشت بزنم تو سینه تو بلندتر هق هق گریه کنم...

 

گریه کنم و  با مشت بزنم رو سینه ات...

 

به جرم تمام این روزهایی که به امونِ تنهایی رهام کردی و رفتی

 

به جرم اومدنت

 

به جرم رفتنت

 

به جرم نموندنت


+ نوشته شده در شنبه 14 مرداد 1391برچسب:, ساعت 17:53 توسط نسترن |


مرگـــــــــــــــــــــ آدمیت......

عجب چیزی گفت فریدون  مشیری:

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

زهر تلخ دشمنی در خونشان جوشید

 

آدمیت مـــــــــرد....

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ

آدمیت برنگشت....

+ نوشته شده در جمعه 1 فروردين 1386برچسب:, ساعت 22:54 توسط نسترن |


خوابم مياد باز داره صدا مياد

خوابم مياد يكي با ما راه بياد

 خوابم مياد هي داره تك ميزنه

آخه من دلم واسه ديدنه تو لك ميزنه

واي اگه بردارم هي ميخواد تا صب فك 

حالا قرم ميادديگه خوابم نمياد

قرم مياد بگو به دي جي بياد

قرم مياد تازه بيدار شدم من چه خواب باشمو چه رويا تويي عشقه خودم

قرم مياد گفتم اركستم بياد قرم مياد خيلي تو حسم زياد

قرم مياد بده اون كمرو بياد نميخوام فك بكنم اوني كه رفته كي مياد نميخوام فك بكنم اوني كه رفته كي مياد

+ نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, ساعت 18:14 توسط نسترن |


یک داستان واقعی و تلخ

آبجی کوچیکه گفت: زودی یه آرزو کن، زودی یه آرزو کن


آبجی بزرگه چشماشو بست و آرزو کرد


آبجی کوچیکه گفت: چپ یا راست؟ چپ یا راست؟


آبجی بزرگه گفت: م م م راست


آبجی کوچیکه گفت: درسته، درسته، آرزوت برآورده میشه، هورا


بعد دستشو دراز کرد و از زیر چشم چپ آبجی مژه رو برداشت!


آبجی بزرگه گفت: تو که از زیر چشم چپ ورداشتی که


آبجی کوچیکه چپ و راست رو مرور کرد و گفت : خوب اشکال نداره


دستشو دراز کرد و یه مژه دیگه از زیر چشم راست آبجی برداشت


دیدی؟ آرزوت می خواد برآورده شه، دیدی؟ حالا چی آرزو کردی


آبجی بزرگه گفت: آرزو کردم دیگه مژه هام نریزه


بعد سه تایی زدن زیر خنده


آبجی کوچیکه، آبجی بزرگه و پرستار بخش شیمی درمانی


خدایا خودت شفا ببخش به چنین اشخاصی که کم هم نیستند !!

 

+ نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, ساعت 18:2 توسط نسترن |


مردم اغلب بی انصاف و بی منطق و خود محورند...

"آنان را ببخش"

اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان

متهم میکنند..

"ولی مهربان باش"

اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند...

"ولی شریف و درستکار باش"

نیکیها ی امروزت را فراموش میکنند...

"ولی نیکوکار باش"

بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر کافی

نباشد....

و در نهایت میبینی هر انچه هست همواره میان تو وخداوند

است...

"نه میان تو و مردم"

*کوروش کبیر*

                                                 

زن وار حسادت ميکنم ...

دلم آغوش پر آرامشي را مي خواهد که زير



باران گرمم کند...

دلم ميخواهد کسي باشد خوب باشد...

مهربان باشد ...

بس باشد ...

همه ي اين بودن هايش فقط براي مـــــــــن



باشد...

فقط مـــــــــــن...



و بــــــا ـشــــــــــــــد!

يه وقتايي خودمو بغل مي كنم ؛


و مي گم :

غصه نخور ديوونه !!!


من که باهاتــــــــــم .....

یِک نخ سیــــگآر وَ کُلـی خاطرِِه اَز تُــو !

اِمــشَب هَمـِه رآ ﺩﻭﺩ مـی کنم…


چـــه فرقی دارد چـــه کـسی میگوید نــوش ! قـــهوه

و زندگـی و ویسکـی هــــــمه تلـــخند . . .

حل شده ام،مثل یک معما....راست میگفتی خیلی ساده ام...!!!!!!

 

 

 

 

+ نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, ساعت 16:15 توسط نسترن |


زن که باشی...


زن کــ ــه باشــ ــی

گــ ــاهـــی کــ ـم میاوری

دســ ــت هایی را کــ ـه

مــ ــردانگی شان امــ ـنیت میاورد

و شــ ــانه هایــ ـی را کــ ــه

اســ ـتحــکام اغـــ ـوششــان

لـــ ـمس ارامــ ـش را

بـــ همـــ ــراه دارد

دســـ ــت خودت نیســـ ـت

زن کـــ ــه باشـــ ــی

گــ ــاهی دوســـ ـت داری

تکــ ــیه بدهـــ ـی

پنـــ ـاه ببـــ ـری

ضـــ ــعیف باشــ ـی

دســ ـت خودت نیســ ـت

زن کـــ ـه باشــ ـی

گهگــ ـاه حریصــ ــانه بو میکــ ـنی

دســـ ـتهایت را

شـــ ـاید

عـــ ـطر تلــ ـخ و گـــس مـــ ـردانه اش

لابـــ ـه لای انگــ ـشتانت

باقــ ـی مانده باشـــــد

زن کــ ـه باشــــ ـی گاهــ ـی میزنـــ ـی زیر گریـــه

کـــ ـه دلـــ ـش بلرزد و صــ ــدایت کــ ــند بانـــــو...

دســ ـت خودت نیســ ـت

زن کـــ ـه باشـــ ـی

گــ ـاهــــی رهــ ـایـــش میکــ ـنی

و پشــ ـت ســـرش ابــــ میریزی

و قــــ ـناعت میکــ ـنی به رویــــای حضـــ ـورش

به امیــــ ـد اینـــکـ ـه

او

خوشـــ ـبخت باشـــ ـد

زن کـــ ـه باشــ ـی

همـــ ـه ی دیوانگـــ ـی های عالــــم را بلـــدی

میتوانـــ ـی زیر لبــ ترانه بخوانـــ ـی و اشـــ ـپزی کنـــی

میتوانـــ ـی جــ ــلوی اینـــ ـه موهــ ـایت را شــ ـانه کــنـــ ـی و حــــــس کنی نگـــ ـاهش را

میتوانــــ ـی ساعـــ ـت ها به امـــیــ ـد گـــ ــره خوردن شالـــ دور گردنـــش ببافـــی و در هــ ــر رج بوســ ـه

بکــ ـاری برای روزهای مبــ ـادا کــ ـه کنــارش نیســـ ـتی...

زن کــ ـه باشــ ـی باید صـــ ـبور باشی مــ ـدارا کنی و با همــ ـه ی بغــ ـضت لبخند بزنی

زن کــ ــه باشی...

هــ ــزار بار هم کــ ـه بگویــد دوســـ ــتت دارد...

باز هم خواهــ ـی پرسی دوســ ـتم داری؟

و ته دلــت همیــ ــشه خواهـــ ـد لرزید

زن کـــ ـه باشــ ـی هــ ـر چــ ـقدر هم کــ ـه زیبا باشی نـــ ـگرانزیباترهایی میشــ ـوی که شــــاید

عاشقــش شوند

زن کـــ ـه باشـــ ـی هروقتــــ صــ ـدایت میکـــ ـند خوشــ ـگلکم

خــ ـدارا شــ ـکر میکنی کــ ــه در چشمــ ـان او زیبـــایی

دســ ـت خودت نیســـ ـت

زن کــ ـه باشـــ ـی

همـــ ـه ی دیوانگــ ــی های عالــــم را بلـــ ـدی...

+ نوشته شده در دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, ساعت 15:55 توسط نسترن |


+ نوشته شده در یک شنبه 8 مرداد 1391برچسب:, ساعت 19:26 توسط نسترن |


یادش بخیر ما بچه بودیم ، یه دستمال کهنه ای ، لنگ ماشینی چیزی پیدا میکردن ، میذاشتن لای پامون بقچه میکردن تا یه هفته بعد بازش کنن !
الان پوشک زدن واسه بچه با خروجی هوا از هردو طرف ، ۸ لایه محافظ ، ویتامینه ، همراه با عصاره مالت ، ۱۲ ایربگ ، کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهویه مطبوع ، با ال سی دی و … خلاصه فول آپشن دیگه !!! از ال سی دی هم توشو نشون میده دیگه لازم نیست ره به ره بازش کنن !
 
گفت از حادثه ای لبریزم ، من پر از فریادم ، در درونم غوغاست
گفتم این حال تو را میفهمم ، دستشویی آنجاست !!!
مردها وقتی‌ یه زن بهشون میگه سردمه به سه دسته تقسیم میشن:
-اونایی که بغل می‌کنن.
-اونایی که جاکتشونو میدن.
-احمق‌هایی‌ که میگن: منم
شانس یکبار در خونه ادم رو میزنه

ولی بد شانسی دستش رو از رو زنگ ور نمیداره

بدبختی هم که کلید داره هر وقت بخواد میاد تو !

اینه زندگی ما !
من واقعا به مامان و بابام حسودیم میشه !

چون من هیچوقت نمیتونم بچه ای به باحالیه بچه ی اونا داشته باشم !
معرفتت از این سیگار هم کمتره !

تا آخرش به پام میسوزه !

(̅_̅_̅_̅(̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅_̅̅_̅()ڪے
 
این خر درونمه که دوست داره !

وگرنه میدونی که خودم ازت متنفرم !

نفرین جدید:
الهی شتر به زور ازت لب بگیره!
+ نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, ساعت 21:26 توسط نسترن |


دویدم و دویدم

به قلکم رسیدم

زدم اونو شکستم

 تا پول بیاد به دستم

هیچ چی نبود تو قلک، به جز یه سوسک کوچک

سوسکه بگم چی کار کرد؟

ترسید و زود فرار کرد.

خونه ی اون خراب شد،

دلم براش کباب شد.

دویدم و دویدم، رفتم برای سوسکه، قلک نو خریدم

+ نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, ساعت 13:35 توسط نسترن |


به اولین شخصی که گفتم دوست دارم تو بودی

ولی انقدر دل شکستن برات راحته که دل ما رو هم شکستی

مشکلی نداره انقدر دل ما شکسته که دیگه ضد ضربه شده

 

بچه ها شوخی شوخی به گنجشك ها سنگ میزدند و آنها جدی جدی می مردند !
 

آدمها شوخی شوخی زخم می زنند و قلبها جدی جدی می شكنند !

 

 چرا وقتی که آدم تنها میشه  غم و غصش قد یه دنیا میشه

میره یه گوشه پنهون میشینه اونجا رو مثل یه زندون میبینه

غم تنهایی اسیرت میکنه  تا بخوای بجنبی پیرت میکنه

+ نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, ساعت 13:22 توسط نسترن |


````````````````````````````````00
`````````````````````````````1¶¶¶¶¶¶¶
````````````````````````````¶¶111111¶¶```01¶¶¶¶¶¶
````````0``````````````````¶¶11111111¶¶¶¶¶¶10```¶¶
``````¶¶¶¶¶¶¶10```````````¶¶1111111111¶¶````````0¶
`````¶¶````01¶¶¶¶0`11¶¶¶¶¶¶11111111111¶¶11```````¶0
````1¶`````````0¶¶¶¶¶100`1¶11111111111111¶¶¶1¶¶¶¶¶¶0
````¶¶```````````````````0¶1111111¶11111111¶¶111111¶¶
````¶1````````````````````¶¶111111¶111111111¶¶11111¶¶
````¶¶````````````````````0¶¶¶¶¶¶¶¶¶1111111¶1111111¶¶
````0¶¶0`````````````````````01100`0¶¶¶¶¶1¶¶111111¶¶
````¶¶0``````````````````````````````011¶¶1111111¶¶
```¶¶0```````````````````````````````````¶¶¶111¶¶¶¶
``0¶1`````````````````````````````````````0¶¶¶¶100¶¶
``¶¶``````````````````````````````````````````````1¶1
``¶1```````````````````````````````````````````````¶¶
`0¶0```````````````````````````````````````````````0¶0
``¶0````````````````````````````````````````````````¶¶0
``¶1`````````010````````````````````````````````0¶¶¶¶¶1
¶¶¶¶1¶¶0````0¶¶¶0`````````````````````1¶¶0``````````¶¶
``0¶0````````¶¶¶0`````````````````````¶¶¶¶``````````¶1
```¶¶`````````0``````````011110```````1¶¶````````01¶¶11
`1¶¶¶¶¶``````````````````¶0``0¶````````````````````¶¶
1¶¶¶1¶¶``0``00```````````011110`````````111110`000¶¶¶¶¶
¶1011¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶1`````````````````````¶¶10001¶¶1¶¶¶¶¶¶¶
101¶¶10¶¶```````¶¶¶¶¶¶¶10````````11¶¶¶¶````````¶¶101101
01¶111¶¶`````````¶11111¶¶¶¶0``1¶¶¶¶¶¶¶0`````````¶000010
110011¶0``````0`1¶11111111¶¶¶¶¶1111111¶100``````¶10¶101
1101¶0¶¶````0¶¶¶¶1111111111111111111111¶¶¶¶0``0¶¶101111
¶¶01¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11111111111111111111111111111¶¶¶¶1¶¶01¶¶1
000001¶111111111111111111111111111111111111111111¶101¶0
¶¶¶¶¶¶¶111111111111111111111111111111111111111111¶¶¶110
¶¶¶¶11¶11111111111111111111111111111111111111111¶¶01¶¶¶
000¶10¶¶1111111111111111111111111111111111111111¶10001¶
¶¶1¶¶10¶¶11111111111111111111111111111111111111¶¶0100¶¶
1100¶¶¶1¶¶111111111111111111111111111111111111¶10000¶¶¶
````¶¶111¶¶¶11111111111111111111111111111111¶¶¶111¶¶¶00
````¶¶00001¶¶¶11111111111111111111111111111¶¶111¶11¶0
````0¶¶00¶¶¶11¶¶1111111111111111111111111¶¶¶¶00001¶1
`````0¶¶¶¶`````1¶¶¶1111111111111111111¶¶¶0``1¶¶1¶¶0
```````¶¶````````1¶¶¶111111111111111¶¶¶0``````¶¶
```````1¶``````````0¶¶¶11111111111¶¶¶0````````0¶
````````¶1````````````1¶¶111111¶¶¶1```````````0¶
````````0¶¶10````````````1¶11¶¶0`````````````0¶1
``````````01¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶11¶¶¶¶¶111¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶0

+ نوشته شده در شنبه 7 مرداد 1391برچسب:, ساعت 13:4 توسط نسترن |


یعنی گلی که بر سر شاخه ببویمت؟

یا آن شراب نابی و باید بنوشمت؟

اصلاً چه حرفهای مفت که در شعر می زنند

باید تو را بغل نموده و محکم ببوسمت!

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 21:49 توسط نسترن |


سه نفرتو قلب من جا دارن :

۱-خدا

۲-مادرم

۳-پدرم

آخى تونیستى!!؟

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 21:19 توسط نسترن |


بیا دلتنگی هامان را اندازه کنیم.. هر که دلش تنگ تر بود برنده!!

کاش این بار تو برنده شوی...!

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:57 توسط نسترن |


خـــــــــــدایا ایـــــــن روزها کــــــــه تمــــــوم شـــــــــــــــد...

میــــــــام مـیزنــــــــم رو شونــــــــه ات

مـیگــــــــم:

جنــــــــــــــــــبه رو حال کــــــــــــــــــردی...!

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:51 توسط نسترن |


به اخر خط رسيده بودم بايد بهش ثابت ميکردم که دوستش دارم

خيلي عصباني بودم گفت اگر دوستم داري رگتو بزن

گفتم مرگ و زندگي دست خداست

گفت ديدي دوستم نداري

خيلي بهم بر خورد تيغ را برداشتم و رگمو زدم

وقتي تو اغوش گرمش جان ميدادم اروم زير لب گفت اگر دوستم داشتي چرا تنهام گذاشتي...

خو راست میگه دیگه.....چرا تنهاش گذاشتی؟

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:40 توسط نسترن |


بعضیا رو...

بعضي ها رو بايد از تو رويات بکشي بيرون

و محکم بغلش کني

بعد آروم در گوشش بگي:

آخه تو چرا واقعي نيستي لامصب...!

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:15 توسط نسترن |


هیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییچ کس

درکمممممممممممممممممممم

نکردددددددددددددددددددددددددددددد

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:13 توسط نسترن |


شخصیت

اگر شخصیت خود را با فعالیت‌های شغلی خویش می‌سنجید، پس وقتی كار نمی‌كنید فاقد شخصیت هستید.(وین دایر(

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:7 توسط نسترن |


چه سخت است

به راستی چه سخت است

خندان نگهداشتن لب ها؛

در زمان گریستن قلب ها

و تظاهر به خوشحالی در اوج غمگینی؛

و چه دشوار و طاقت فرساست،

گذراندن روزهای تنهایی؛

در حالی که تظاهر می کنی

هیچ چیز برایت اهمیت ندارد؛

اما چه شیرین است

در خاموشی و خلوت،

به حال خود گریستن..

 و فقط خداست ، آرام بخش دلها !

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:5 توسط نسترن |


شب، قراری ست؛
که ستاره ها برای بوسیدن ماه می گذارند؛
و چه زیباست شرم زمین؛
که خودش را به خواب می زند ...!

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:2 توسط نسترن |


آدمایی هستن که

آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم ...
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده،
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون حیوونکی نپره ...
اگه یخ ام بزنن، دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون ...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هر کاری بکنن
اینا فرشتن ...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه، اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین، داغون می شن !
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 20:1 توسط نسترن |


ﺑﻌﻀﻴﺎ مثل ﺁﺧﺮ ﺳﺲ ﺧﺮﺳﻲ ﻣﻬﺮﺍم هستن!

ﻓﻘﻂ ﺗﺮﺗﺮ ﻣﻴﻜﻨﻦ,

ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻳﻦ ﻛﻪ ﺑﺎﺯﺩﻫﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻦ…

 

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 19:49 توسط نسترن |


توام به من فکر می کنی؟؟؟؟

دلت واسه من تنگ نشده؟؟؟

بخدا من  همونیم که می گفتی براش میمیری

من همونیم که وقتی میدیدش از خوشحالی پر در میاوردی

من همونیم که اگه چند لحظه ازم بی خبر می موندی نگرانش می شدی

من همونم....

حالا چی شده؟کجایی؟چی کار می کنی؟

دلم برات یه ذره شده

دل تو چی؟

تنگ من شده یا واسه کسی دیگه میزنه؟؟

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 16:11 توسط نسترن |


برنگرد

برنگرد،
که بر نمی گردی تو هیچوقت ...
نمی خواهم داشته باشمت ، نترس !
فقط بیا !
در خزان خسته ام کمی قدم بزن تا ببینمت .
دلم برای راه رفتنت تنگ شده است ....

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 16:10 توسط نسترن |


شده بعضی وقتا...

شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی؟
به خودت می گی اصلاً واسه چی دوستش دارم؟
مگه کیه؟
مگه واسم چیکار کرده؟
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟
... ... اصلاً من که خیلی از اون بهترم....
بعد به خودت می خندی که اصلاً واسه چی اینقدر خودتو اذیت کردی؟
یهو، یه چیزی یادت میاد....
یه چیز ِ خیلی کوچیک....
یه خاطره....
یه حرف....
یه لبخند....
یه نگاه....
و بعد....
همین....
همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که
نمی تــــــــــونی فراموشــــــش کنی....

+ نوشته شده در جمعه 6 مرداد 1391برچسب:, ساعت 16:7 توسط نسترن |